امروز قراره....
امروز قراره دایی بابک، زن دایی، دایی مهدی و مامان بزرگ بیان اینجا دیدنت. تقریبا ظهر رسیدن همشون از دیدنت خیلی ذوق زده شدن. قراره چند روزی بمونن. زن دایی که همش قربون صدقه ی تو میشد. دایی بابکم هی می اومد و نگات می کرد. مامان بزرگ دو روز موند بعد با بابایی رفت اسفراین. دایی بابکشون هم بعد از چند روز رفتن مسافرت. از مسافرت که برگشتن برات سوغاتی های خوشگلی آوردن ...
نویسنده :
مامانی
15:09